برادرشهید: ما برای ثبت نام در بسیج هر3 برادر اقدام کردیم. سال 58 بودیم در اداره بسیج دانش آموزی بابل. رفته بودیم برای ثبت نام که ازما عکس خواستند. پدرمان درسال 56 از ما خانوادگی درعکاسی عکس گرفت و ما مجبور بودیم بخاطرشرایطی که بودعکسهای مان را جدا قیچی کنیم و رفتیم بسیج ثبت نام کردیم که آموزش آن توسط شهید امامی که آن زمان پاسدار بود انجام شد.
مادرشهید: شهید دوست داشت برود کنار دریا ماهی بگیرد. من آن زمان که فریدونکنار بودم یه چند متری رودخانه بود که به دریا وصل می شد. شهید می خواست برود بیرون. من در را قفل کردم تا بیرون نرود. من یک روز یادم رفت در را قفل کنم و شهید رفت کنار رودخانه بر روی یک نی چیزی بست که ماهی بگیرد. کنار رودخانه او را سرمی دهند و او به رودخانه می افتد تا قسمتی ازبدنش در آب فرو میرود. یک ماهیگیر آنجا نشسته بود متوجه شد یک چیز بالا و پایین میرود. رفت و شهید را نجات داد و او را به خانه آورد.

وصیت نامه شهید یوسف پورتقی
1- زندگی در رفتن است، نه ماندن، رفتنی که در راه باشد. پس چه بهتر که مرگمان در راه خدا باشد.... امیدورام برادران، دوستان و دیگر مؤمنان بتوانند راه شهدا را ادامه دهند. شهادت میدانی است گرانبها که در سراسر عالم وجود دارد. آری شهادت رمز نهایی انسان با خداست.
2- پدر و مادر عزیزم! از تو می خواهم مرا ببخشی و شکر خدای بجای آوری، که خداوند بر شما منت نهاد، که امانت شما را در راه خود قربانی کرده و از تو پذیرفت.
3- مادر گرانقدر! از شما می خواهم که هرگز در سوگم ننشینید، بلکه راه مرا و تمام گلگون کفنان شهید را ادامه دهید.
4- برادران عزیزم! از شما می خواهم که پیرو ولی فقیه باشید به نماز جمعه و مساجد بیشتر بروید تا دوستی اهل بیت (ع) در وجودتان بیشتر شود. برادران و خواهران حزب الله من! دوش به دوش هم در خدمت رهبر انقلاب اسلامی باشید و به سخنان ایشان که همان سخنان حضرت مهدی (عج) است گوش فرا دهید و در حق امام و رزمندگان دعا کنید.
5- ادامه دهنده راه شهدا باشید، زیرا این شهدا هستند، که نثار خونشان پیام سرخ حسین(ع) را منتقل کرده و آزادی و استقلال را به ارمغان آورند.
6- بیشتر به نماز جمعه و جماعت بروید، تا دوستی اهل بیت دروجودتان افزون شود وهمواره به یاد خدا و مرگ باشید. همچون شیر بر دشمن بغرید و با چنگ و دندان کمر کافران را بشکنید و آنها را به زباله دان تاریخ بیاندازید. انشاءالله مورد توجهات و عنایات خداوند قرار گیرد و به اسلام خدمت کنید.
7- اسلام همچون گلوله ای است، که هرگاه توطئه ای برپا شود، بر قلب کافران می نشیند و آنها را به درک واصل می کند.

***
بعد از نماز صبح یک روز تابستانی درسال 61 درطبقه سوم ساختمان سپاه استراحت می کردم. تقریبا ساعت ۶ صبح صدای دو انفجار شدید که از ژ۳ شلیک شده بود آرامش صبحگاهی را به هم ریخت. صدای شدید و اصابت ان به جلوی درب ورودی سپاه و درب ورودی لرزشی را به ساختمان شبیه به تکان زلزله داد.
با سرعت خودم را به پائین رساندم. مسئول عملیات آن روز سپاه بابل محسن احمدزاده جلویم را گرفت گفت بیرون نرو خطرناک است. تا کمی سرش را برگرداند خودم را به بیرون سپاه رساندم. در این فاصله کوتاه از شلیک دونارنجک تفنگی ژ۳ تا به پایین آمدن از طبقه ۳ سپاه، جوانی را با دوچرخه دیدم که خود را به سپاه رسانده بود.
 جلویش را گرفتم با عصبانیت به او گفتم، این وقت صبح اینجا چی کار می کنید؟ کی هستید و...
او را نمی شناختم. بنظرم جوان زیرکی بود که به این سرعت جهت صدا را تشخیص داد و خود را به منطقه هدف رساند. بعد از این اتفاق من یوسف عزیز را شناختم.
علیرضا بیژن زاد